درست است که سیزدهم ماه رجب سالروز میلاد حضرت علی(ع) مىباشد و به همین خاطر مطبوعات و رسانههاى جمعى در باب شخصیت امام علی(ع) سخن مىگویند و زبان به وصف او مىگشایند، اما باید اذعان داشت که سرتاسر ماه رجب اختصاص به على بن ابیطالب(ع) دارد. پس واجب است که به نوعى راجع به امام و شخصیت والاى ایشان سخن گفت.
در این مقال ما قصد داریم که به سراغ کتاب نهجالبلاغه برویم و به اندازه وسع و توانایى خویش از این دریاى بىکران معرفت خوشه چینى کرده و به میزان توانایى ذهنى و فکرى خود در باب شخصیت امام علی(ع) از نظر کتاب نهجالبلاغه مطالبى چند را عرضه کنیم.
اگر ما نگاهى کلى به کتاب نهجالبلاغه بیندازیم، در میان خطبهها، نامهها و کلمات قصار امام سخنان بسیارى را مشاهده مىکنیم که حضرت علی(ع) پیرامون معرفى خود و اینکه ایشان مرکز ثقل اسلام بعد از رسول خدا(ص) است، بیان کردهاند. البته لازم به ذکر است که قصد و هدف امام از بیان این مطالب نمایاندن راه درست هدایت به روى مسلمانان مىباشد.
حال با توجه به آنچه گفته شد، شمهاى چند از خصایص امام علی(ع) را از نظر نهجالبلاغه که همان زبان نوشتارى باقى مانده از ایشان است، به شرح ذیل بیان مىکنیم؛
- توجه به مسائل پیرامون خویش:
از نکات بسیار برجسته شخصیت علی(ع) توجه ایشان به مسائل و حوادث پیرامون خویش بود. چنانچه آن حضرت در تمامى حوادث دنیاى اسلام آن روزگار نقش حساس و حیاتى داشته است؛ به عنوان مثال ایشان در جنگ جمل و بعد از بیان نیرنگ طلحه و زبیر براى دستیابى به قدرت این چنین سخن مىگویند:
“سوگند به خدا، من آن کس نیستم که صداى گریه و بر سر و سینه زدن براى مرده و نداى فرشته مرگ را بشنود وعبرت نگیرد”.(1)
و نیز در برابر پافشارى خوارج در شورشگرى امام(ع) به ایشان مىفرمایند:
“توطئه قرآن بر سر نیزه کردن ظاهرش ایمان و باطن آن دشمنى و کینهتوزى است. آغاز آن رحمت و پایان آن پشیمانى است. پس در همین حال به مبارزه ادامه دهید”.(2)
- آیندهنگرى امام(ع:)
درست است که امام علی(ع) چون رسول خدا(ص) و دیگر ائمه اطهار(ع) به علم الهى دسترسى داشت و این چنین تشنگان دانستن حقایق را سیراب مىکرد، اما خب ایشان با توجه به شرایط پیش آمده آینده را هم پیشبینى مىکرد. به عنوان مثال در باب خاندان بنى امیه و تحرکات ظالمانه آنان مىفرمایند:
“بنى امیه را مهلتى است که در آن مىتازند. پس آنگاه که میانشان اختلاف افتد، کفتارها بر آنان دهان گشایند و بر ایشان پیروز شوند”.(3)
و جالب آن که بعد از گذشت سالها این پیشبینى امام(ع) با اختلافاتى که بین بنى امیه افتاد، به حقیقت پیوست.
- دفاع از حقوق مظلومین:
به درستى باید امام علی(ع) را نماد عدالت و دفاع از حقوق بیچارگان دانست و در طول این چهارده قرن چنین بوده و بعد از این هم چنین خواهد بود. آن طور که ایشان بعد از سرباز زدن عدهاى چون سعد بن وقاص در بیعت کردن با ایشان، چنین در باب دفاع از حق مظلومان سخن مىگویند:
“به خدا سوگند که داد ستمدیده را از ظالم ستمگر بستانم و مهار ستمگر را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم. گرچه تمایل نداشته باشد”.(4)
- استقامت امام در برابر باطل:
اگر هر جا سخن از امام علی(ع) به میان آید، یکى از نکاتى که از ایشان به ذهن خطور مىکند، استقامت آن حضرت در برابر باطل است؛ چنانچه در طول سالیانى که امام(ع) زندگانى کردند، کسی، حتى دشمنان هم سراغ ندارند موردى که آنبزرگوار در برابر باطل تسلیم شوند. پس زمانى که ایشان در برابر جولان دادن دیگران مدارا مىکردند، در این کار حکمتى نهفته بود. به عنوان مثال در سال 37 هجرى و در آستانه جنگ صفین زمانى که عدهاى دلیل مدارا کردن ایشان را مىپرسند، چنین جواب مىدهند:
“اینکه مىگویید: خویشتندارى از ترس مرگ است، به خدا سوگند باکى از مرگ ندارم که من به سوى مرگ مىروم یا مرگ به سوى من مىآید. اگر تصور مىکنید در جنگ با شامیان تردید دارم، به خدا سوگند هر روزى که جنگ را به تاخیر مىاندازم، براى آن است که آرزو دارم عدهاى از آنها به ما ملحق شوند و هدایت گردند”.(5)
- بىاعتنایى امام به دنیا:
هرچند امام علی(ع) در باب مسائل اقتصادى مسلمانان توجه خاص و ویژهاى داشتند، اما دنیا در نظر ایشان ارزش نداشت. به طورى که ایشان در جایى ارزش واقعى دنیا را چنین ذکر مىکنند:
“به خدا سوگند... این دنیاى شما که به انواع حرام آلوده است، در دیده من از استخوان خوکى که در دست بیمارى جذامى باشد، پستتر است”.(6)
و نیز یکى از یاران امام به اسم “ضرار بن ضمره” که وقتى معاویه در شام از حالات امیرمومنان، علی(ع) از او پرسید، این چنین حالات امام را شرح داد:
“على را شب هنگام در محراب دیدم که مىگریست و مىگفت: اى دنیا... اى دنیاى حرام... از من دور شو... آیا براى من خودنمایى مىکنی؟ یا شیفته من شدهاى تا روزى در دل من جاى گیری؟ هرگز مباد...”(7)
- امام اسلام شناس واقعی:
حضرت علی(ع) از همان کودکى پرورش یافته دامان رسول خدا(ص) بودند، چنانچه ایشان پس از فرو نشاندن شورش نهروان در سال 38 به این نکته تاکید دارند که آن بزرگوار اولین کسى است که به رسول خدا(ص) ایمان آورد؛
“آیا مىپندارید من به رسول خدا(ص) دروغى روا دارم؟ به خدا سوگند، من نخستین کسى هستم که او را تصدیق کردم و هرگز اولین کسى نخواهم بود که او را تکذیب کنم”.(8)
از آن طرف هم امام و به دنبالش خاندان مطهرش درب علم خداوندى رسول خدا(ص) مىباشند. آن طور که ایشان در شهر مدینه چنین مىگویند:
“مردم! ما اهل بیت پیامبر(ص) چونان پیراهن تن او و یاران راستین او و خزانهداران علوم و معرفت وحى و درهاى ورود به آن معارف مىباشیم”.(9)
پس به همین دلیل است که امام علی(ع) بهترین و برترین اسلام شناس بوده و هست. یعنى ذره ذره دین مبین اسلام در وجود آن حضرت شکل گرفته و از ایشان انسانى فراتر از خصایص یک انسان معمولى ساخته است. آن بزرگوار بارها و بارها به این نکته تاکید مىکنند که اسلام ناب محمدى در نزد ایشان است و هر کس از راهنمایىهاى او برخوردار باشد، در راه هدایت و صراط مستقیم قرار مىگیرد؛
“اسلام را چنان مىشناسانم که پیش از من کسى آن گونه معرفى نکرده باشد. اسلام همان تسلیم در برابر خدا و تسلیم همان یقین داشتن و یقین اعتقاد راستین و باور راستین همان اقرار درست و اقرار درست انجام مسئولیتها و انجام مسئولیتها همان عمل کردن به احکام دین است”.(10)
- احساس مسئولیت کردن امام:
این خصیصه بارز امام علی(ع) فراتر از حد تصور ماست. بدون شک در طول تاریخ بشریت کمتر کسى را سراغ داریم که توانسته باشد چون علی(ع) نسبت به وظایف اجتماعى خویش این قدر احساس مسئولیت داشته باشد. چنانچه ایشان بعد از آنکه مردم براى بیعت کردن به سوىشان هجوم آوردند، احساس مسئولیت داشتن خود را چنین بیان کردند:
“آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم، براساس آنچه که مىدانم با شما رفتار مىکنم و به گفتار این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نمىدهم”.(11)
این احساس مسئولیت داشتن امام علی(ع) باعث شده که آن حضرت در همه امور، به خصوص نظارت بر کارکرد کارگزاران نظارت کامل و کافى داشته باشد. آن طور که از نامههاى آن بزرگوار چنین برمىآید که ایشان به صورت دقیق رفتارها و اعمال و برخورد کارگزاران با مردم را مورد بررسى قرار مىدادند. پس این چنین است که در نامهاى به یکى از کارگزاران در سال 40 هجرى چنین با او سخن مىگوید:
“پس از یاد خدا و درود! از تو خبرى رسیده است که اگر چنان کرده باشی، پروردگار خود را به خشم آورده و امام خود را نافرمانى و در امانت خود خیانت کردهای.
به من خبر رسیده است که کشت زمینها را برداشته و آنچه را که مىتوانستى گرفته و آنچه در اختیار داشتى به خیانت خوردهای.
پس هرچه زودتر حساب اموال را براى من بفرست و بدان که حسابرسى خداوند از حسابرسى مردم سخت است؛ با درود”.(12)
- امام پیشرو فضایل خوب و پسندیده
حضرت علی(ع) در جهات و ابعاد مختلف انسانى برتر از تعریف یک انسان است. او اصلا به صورت کامل به آسمانها و دنیاى بالاتر از این دنیا تعلق داشته است. چنانچه بر همین اساس است که تمام فضایل خوب و پسندیده در او یک جا جمع شده است؛
“در مقام حرف و شعار صدایم از همه آهستهتر بود اما در عمل برتر و پیشتاز بودم. زمام امور را به دست گرفتم و جلوتر از همه پرواز کردم و پاداش سبقت در فضیلتها را بردم. همانند کوهى که تندبادها آن را به حرکت در نمىآورد و طوفانها آن را از جاى بر نمىکند، کسى نمىتوانست عیبى در من بیابد و سخن چینى جاى عیبجویى در من نمىیافت”.(13)
گاهى فضایل امام(ع) در شجاعت و دلاورى ایشان پدیدار مىشود. آن طور که شجاعت بىبدیل ایشان در میدان جنگ تعجب همگان را برمىانگیزد؛
“تا بودهام مرا از جنگ نترسانده و از ضربت شمشیر نهراساندهاند. من به وعده پیروزى که پروردگارم داده است، استوارم”.(14)
و گاهى هم آن بزرگوار با مهربانى بسیار خود، حتى در برابر مخالفان باز هم تعجب همگان را بر مىانگیزد؛ چرا که ایشان هماره سعى مىکردند با مهر و محبت دیگران را به سوى کمالات جذب نمایند؛
“اى مردم! دشمنى و مخالفت با من شما را تا مرز گناه نراند و نا فرمانى از من شما را به پیروى از هواى نفس نکشاند و به هنگام شنیدن سخن من، به گوشه چشم یکدیگر را ننگیرد!”(15)
به هرحال این است چکیدهاى از فضایل و خصایص امام علی(ع) کــــــه درنهجالبلاغه به آنها اشاره شده است. در پایان باید گفت که هرکس مىخواهد نسبت به این امام عشق واقعى و راستین بورزد، باید چون او خودش را آماده مقابله با هرگونه محرومیتها و سختىها کند. چنانچه خود آن حضرت در بازگشت از جنگ صفین مىگوید:
“اگر کوهى مرا دوست بدارد، در هم فرو مىریزد”.(16)
و باز در جایى دیگر مىفرمایند:
“هرکس ما اهل بیت پیامبر(ص) را دوست بدارد، پس باید فقر و سختىها را چونان لباس رویین بپذیرد”(17)
امید است که ما بتوانیم در راه درست و هدایت واقعى که آن حضرت به رویمان گشوده، ثابت قدم بمانیم.
پىنوشتها:
1- نهجالبلاغه- خطبه 148
2- نهجالبلاغه- خطبه 122
3- نهجالبلاغه- حکمت 464
4- نهجالبلاغه- خطبه 136
5- نهجالبلاغه- خطبه 55
6- نهجالبلاغه- حکمت 236
7- نهجالبلاغه- حکمت 77
8- نهجالبلاغه- خطبه 37
9- نهجالبلاغه- خطبه 154
10- نهجالبلاغه- حکمت 125
11- نهجالبلاغه- خطبه 92
12- نهجالبلاغه- نامه 40
13- نهجالبلاغه- خطبه 37
14- نهجالبلاغه- خطبه 174
15- نهجالبلاغه- خطبه 101
16- نهجالبلاغه- حکمت 111
17- نهجالبلاغه- حکمت 112
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :9211

مدتی است در رادیو تهران و رادیو گفتگو و روزنامه رسالت مطلب می نویسم. حالا هم این جا را محل مناسبی برای تبادل افکار و مطالب ادبی و هنری یافته ام. امید که موفق باشم. یاحق
